گام به گام درس 8 فارسی پنجم (دفاع از میهن)

جواب درس هشتم فارسی پنجم

گام به گام درس 8 فارسی پنجم

نام درس :  درس 8 فارسی پنجم (دفاع از میهن)  | موضوع : گام به گام | نویسنده : نمره یار

منتشر شده در نمره یار  | پایه و رشته :  پنجم

گام به گام درس 8 فارسی پنجم – در یکی دیگر از مطالب آموزشی نمره یار، می خواهیم گام به گام درس 8 فارسی پنجم را منتشر کنیم که می توانید هم اکنون به معنی درس 8 (دفاع از میهن) دسترسی پیدا کنید.

گام به گام درس 8 فارسی پنجم

گام به گام درس 8 فارسی پنجم (دفاع از میهن)

درست و نادرست (صفحهٔ 62 کتاب درسی)

1- آریوبرزن، در اوّلین حمله‌ی اسکندر، او و سپاهیانش را وادار به عقب نشینی کرد. درست ✅
2- هنگام غروب، آریوبرزن، سپاه خود را تا بلندترین نقطه‌ٔ کوه پیش راند. نادرست. ❌ در متن درس آمده است: آفتاب تازه تاریکی شب را کنار زده بود؛ که به معنای اول صبح است.
3- اسکندر در حمله به ایران، به هر شهری که می‌رسید، آن را با خاک یکسان می‌کرد. درست ✅

گام به گام درس 8 فارسی پنجم

درک مطلب (صفحهٔ 63 کتاب درسی)

1- تاخت و تاز سهمگینی که از سوی باختر آغاز گشت، چه بود؟ دلیل آن را بیان کنید.

پاسخ : اسکندر که مردی جنگجو و شهرت‌طلب بود از سرزمین مقدونیه با لشکری انبوه به سوی کشور ما هجوم آورد و می‌خواست که شکوه و عظمت و فرهنگ ایران را نابود کند.

2- وقتی سپاهیان اسکندر وارد گذرگاه شدند، آریوبرزن چه فرمانی به سربازانش داد؟

پاسخ : فرمان داد تا سربازانش سنگ‌های بزرگی را از بالای کوه به پایین غلتانند.

3- دلیران سپاه ایران، وقتی خود را در محاصره‌ٔ سپاه اسکندر دیدند، چه کردند؟

پاسخ : آن‌ها نه تنها تسلیم نشدند بلکه چنان دلیرانه پیکار کردند که پس از دو هزار و سیصد سال هنوز خاطره‌ٔ آن در یادها باقی است.

4- در متن درس نام پنج سردار شجاع آمده؛ درباره‌ی زندگی آنها چه می‌دانید؟

5- نام کوچه‌ها و خیابان‌های محلّ زندگی شما، یادآور چه کسانی است؟

پاسخ : یاد آور دلاوران و شهیدان وطن که هر یک بیانگر پایداری شجاعت و فداکاری فرزندان این مرز و بوم است.

واژه آموزی

میهن‌دوست: به کسی می‌گویند که میهن خود را دوست می‌دارد.
انسان‌دوست: به کسی می‌گویند که انسان‌ها را دوست می‌دارد.
هنر دوست: به کسی می‌گویند که هنر را دوست می‌دارد.

حالا تو بگو:

ایران‌دوست: به کسی می‌گویند که ایران را دوست دارد.
خدادوست: به کسی می‌گویند که خدا را دوست دارد.

1- زادگاه رئیس علی کجاست؟
پاسخ: شهر بندری دلوار در استان بوشهر

2- چرا انگلیسی ها فکر می کردند فقط رئیس علی میتواند خواب آرام آنها را آشفته کند؟
پاسخ: زیرا شجاع و دلیر بود ، از دشمن نمی ترسید

3- دورهی نوجوانی و جوانی رئیس علی چگونه گذشت؟
پاسخ: در مکتب خانه خواندن شاهنامه ، حافظ ، مثنوی و  قرآن را آموخت او در کنار هم سن و سال های خود کارهایی مثل اسب سواری شنا و تیراندازی را یاد گرفت و  دائم در سفر بود و بارها همراه پدرش به دیدار عالمان دین و مبارزان جنوب رفت.

4- آیا رئیس علی به ادبیات علاقه مند بود؟ چرا؟
پاسخ: بله ، چون استفاده از شاعار شاعران ، کلامش را برای دیگران شنیدنی تر و تاثیر گذار تر کرده بود.

5- فرماندهی انگلیسی در نامهی خود، چگونه رئیس علی را با فرماندهان انگلیسی مقایسه می کند؟
پاسخ: رئیس علی در مکتب طبیعت و در زیر خورشید تابناک و سوزان جنوب درس مردانگی و شهامت آموخته است ولی ما فرماندهان انگلیسی در دانشکده های عالی لندن جز کینه، حرص، استعمار و زور گویی چیز دیگری نیاموخته ایم.

6- آیا افراد دیگری را میشناسید که همچون رئیس علی خواب دشمنان ایران را آشفته کردهاند؟ در مورد زندگی آنها تحقیق کنید.
پاسخ: امیر کبیر  ،میرزا کوچک خان جنگلی ، محمد مصدق ، بی بی مریم . …

واژه نامه درس 8 فارسی پنجم

استعمار: تسلط پیدا کردن کشوری قوی بر کشوری ضعیف
اقامت: در جایی ماندن به طور موقت یا به مدت طولانی
اوضاع: شرایط، وضعیت
با خاک یکسان کرد: همه چیز را نابود کرد، از بین برد.
باختَر: مغرب
برافراشته: بالا برده، پرچمی که بالا برده شده باشد.
بُنیان نهاد: پایه گذاری کرد، بنا کرد، تأسیس کرد.
بوم و بر: سرزمین، آب و خاک
بوم: زادگاه، سرزمین، زیستگاه
به جان خرید: پذیرفت، با جان و دل قبول کرد.
به نومیدی گرایید: ناامید شد، دل سرد شد، پشیمان شد.
بی‌باکانه: شجاعانه، بدون بیم و هراس کاری کردن.
بی‌حرمتی: بی‌احترامی
بیرق: پرچم
پایداری: ایستادگی، پافشاری، مقاومت
پُرشکوه: چشمگیر، زیبا و باعظمت.
تابناک: روشن و درخشنده
تخت جمشید: نام مکانی باستانی در اطراف شیراز
تفنگچی: آنکه با تفنگ می‌جنگد یا نگهبانی می‌دهد.
تَنی چند: چند تن.
جلال: عظمت و شکوه، بزرگی، بلندپایگی
چابُک: به سرعت حرکت کننده، تیزپا و سریع، چالاک.
چیرگی: برتری، چیره شدن، تسلّط
حیرت‌آور: شگفت انگیز، تعجّب آور، چیزی که باعث شگفتی شود.
خیره کننده: جالب، چیزی که زیبایی آن، نگاه‌ها را به سوی خود جلب می‌کند.
درغلتاندن: به پایین غلتاندن؛ بغلتانند: به طرف پایین رها کنند.
دلاور: بی‌باک، شجاع، دلیر
دلوار: نام شهری بندری در بوشهر است.
زَرّین: آنچه از زر ساخته شده، طلایی، به رنگ زرد
ژنرال: شخصی که دارای درجه‌ی عالی نظامی است.
سایه افکندن: توجّه کردن، متوجّه احوال کسی گردیدن، کسی را در پناه خود آوردن.
سرافرازی: سربلندی، افتخار و شکوه
سکّو: سطحی بلند در خانه و بعضی جاهای دیگر
سهمگین: ترس آور، هراس انگیز، خوفناک، مهیب
شرجی: هوای گرم همراه با رطوبت بسیار
شُهرت طلب: کسی که در پی شهرت و آوازه است.
عاطفه: محبت، مهربانی
غرق اندوه شد: بسیار غمگین شد.
فرسخ: واحد اندازه‌گیری مسافت تقریباً معادل 6 کیلومتر
قابله: ماما
کدخدا: بزرگ و رئیس محله
گذرگاه: راه گذر، محلّ عبور
گراییدن: رو آوردن، پذیرفتن (گرای: بپذیر)
گُلگون: سرخ رنگ، به رنگ گل سرخ
گمرک: اداره، سازمان یا جایی که مالیات کالاهای وارد شده به کشور یا کالاهای در حال خروج از کشور، مشخص و گرفته می‌شود.
گویی: انگار، مثل اینکه
لنج: قایق بزرگ موتوری
ماکیان: مرغ خانگی
مانع شدن: جلوگیری کردن، منع کردن
مَباد: نباشد.
متّقیان: (جمع متّقی) پرهیزکاران
محاصره: دور چیزی را گرفتن، بر جایی یا کسی هجوم بردن
مقدونیه: نام شهری قدیمی در یونان که اسکندر در آن به دنیا آمده بود.
مکتب خانه: مکانی که در آن کودکان به شیوه‌ی سنتی آموزش می‌دیدند.
ناگوار: ناپسند، ناشایست
نامی: محبوب و گرامی
ناو جنگی: کشتی دارای تجهیزات جنگی
نشست و برخاست: رفت و آمد کردن
نقش بر زمین می‌کردند: به زمین می‌زدند، از پا در می‌آوردند، شکست می‌دادند.
نواحی: ناحیه‌ها، منطقه‌ها، بخش‌ها
هخامنشی: نام سلسله‌ای از پادشاهان ایرانی در روزگاران کهن
یال: موهای گردن شیر و اسب
یورش: حمله، هجوم، تاخت و تاز